خوب هر چقدر هم مهناز افشار و محمدرضا گلزار خوشگل و حوشتیپ باشن، اینکه تمثال مبارکشون واسه این همه مدت پست آخر وبلاگ بمونه آدم رو خسته میکنه. مدتی هم هست که انگار هیچکی حس و حال آپ کردن نداره. نه از مریم خبری هست و نه از شهرام و ... خوب اینا باعث شد من این پست رو هوا کنم. حالا چه ربطی به PSA عزیز داره نمیدونم. به هر حال من از این بخش مقالات شمس (شامل گفتههای همون شمس معروف مولانای خودمون) خیلی خوشم اومد گفتم شما هم بخونید. راستی واسم جالب بود که یه پسره هندو با هیجان زایدالوصفی دیشب ازم سراغ دیوان حافظ به انگلیسی رو میگرفت و با شور بیحدی از ملای رومی (مولانای بلخی خودمون) حرف میزد. من میدونستم بنگلادشیها با این شاعرامون سر و سری دارن ولی فکر میکردم مال مسلمون بودنشونه. وقتی تعجبم رو دید گفت که برو بابا. کیه که توی شرق باشه و اینا رو نشناسه. به هر حال میگفت از اینترنت میخونه ولی حال کتاب رو بهش نمیده. اگه حافظ انگلیسی دارید التماس دعا داشت.
اینم از مقالات شمس :
اگر چه مسلمانی، بر این قناعت مکن! مسلمان تر و مسلمان تر! هر مسلمان را ملحدی دربایست است، هر ملحدی را مسلمانی.
در مسلمانی چه مزه باشد؟ در کفر مزه باشد. از مسلمان هیچ نشان و راه مسلمانی نیابی، از ملحد راه مسلمانی یابی.
آن چه گفتی ((نهایت مطلوب طالب است،)) از آن عالیتر میبایست گفتن. الا بر نمط سخن ما واقف نیستند، سرگشته شوند.
با این همه چون مرید کامل نشده باشد تا ار هوا ایمن باشد، از نظر شیخ دور بودن او را مصلحت نباشد. زیرا نفس سردی او را در حال، سرد کند. زهر قاتل باشد که اژدهایی دردمد: به هر چه رسد سیاه کند. اما چون کامل شد، بعد از غیبت شیخ او را زیان ندارد.
چون میان مرید و شیخ حجابی شد، آن لیل شد. چون تاریکی درآمد، این ساعت میباید که به جد تسبیح کنی و کوشش کنی در زوال آن پرده و هر چند تاریکی افزون میشود و شیخ بر تو مکروهتر میشود، کوشش خدمت افزون میکنی و غم نخوری و نومید نشوی از دراز شدن ظلمت - که چون تاریکی دراز آید، بعد از آن، روشنایی دراز آید.
کار آن دارد که تاریکیای در آید و حجابی و بیگانگیای که از حال یار بیخبر شود و نفس تصرف کردن گیرد. زیرا در آن محبت و روشنی نمیتوانست دم زدن.
هرجند نفس تاویل کند، تو حویشتن را ابله ساز - که ان اکثر اهل الجنه البله. اغلب دوزخیان از این زیرکانند - از این فیلسوفان، از این دانایان: که آن زیرکی ایشان حجاب ایشان شده. از هر خیالشان، ده خیال میزاید. همجو نسل یاجوج.
گاهی گوید ((راه نیست.)) گاهی گوید ((اگر هست، دور است.))
آری - ره دور است، اما جون میروی، از غایت خوشی، دوری راه نمینماید. گردبرگرد باغ بهشت خارستان است، اما از بوی بهشت که پیشباز میآید و خبر معشوقان به عاشقان میارد، آن خارستان خوش میشود. و گرد بر گرد خارستان دوزخ، همه ره گل و ریحان است و اما بوی دورخ پیش میاید، آن ره خوش ناخوش مینماید.
اگر تفسیر خوشی این راه بگوییم، بر نتابد.
مهرداد