شب بود
بیابان بود
زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
....
اگر فکر میکنید که این ترانه در حوالی ساسکاتون ساخته شده اشتباه میکنید. نظر شما راجع به سرمای هوا اینجا چیه؟ به نظر من تو آفتاب به این زیبایی و هوایی که اکثرا آرام هستش ما این فرصت رو برای دیدن زمستان به این زیبایی هیچ کجا پیدا نمیکنیم. من امروز که اومدم دیدم که دما -۳۱ است اصلا باورم نمیشد. یه بارم -۳۵ بود ولی من بازم متوجه نشدم. اون روز تازه داشتم ازفرودگاه میومدم و ساکمو میکشیدم رو زمین تو برفا ولی اونقدری اذیت نشدم.
کلا اینجا وقتی طوفانی میشه و (شبها) بدن سریع حرارتشو از دست میده. زیاد اتفاق نمیافته . کلا خدا رو شکر که زیادم تابستون نداریم چون همون یکماه به شدت گرم میشه. با وجودا ینکه من یه تیکه راهو از تو پارک میام و برف تا زانوم میرسه گاهی ولی به نظرم مشکل خاصی نمیاد.
یه آزمایش جالبی هستش که هیچ دنیا نمیشه انجام داد و اونم اینه. یه لیوان آب جوش رو به هوا بپاشید فکر میکنید چی میریزه پایین؟ یخ و برف. من فیلمشو تو وبلاگ یکی از بچه ها دیدم و خیلی جالب بود.
البته اینم بگم که هفته دیگه هوا عالیه و برنامههای خوبی میشه گذاشت.
عکس روز سال نو گرفته شده.
به قلم: سیمین
پ.ن من معمولا فی البداهه یه مطلبی می نویسم و زیاد ویرایش نمی کنم . دوستام می گن شبیه حرف زدنته ! پس لطفا اگه perfect نیست به بزرگواری خودتون ببخشید.
آنطرف تر، خیلی نزدیکتر از شیطان، مهربانی نام تو را بیادم می آورد و دوست داشتن را. یک خدا دارم و یک دنیا امید. سرم را بالا می گیرم و به اینکه عاشم و ترا را از یاد نبرده ام فخر می فروشم.
Over there, really nearer that devil, a kind makes me remember you and loving you, I have a God and a world of hope. I keep my head up and pride that I'm lover and didn't forger you.
Vaghean ma darim inja lezat mibarim ,dastet dard nakone ke inghadar ziba masale ro besorat e ravoon bayan kardi
(:Khahesh mishe
من فکر میکنم با کلمات نمیشه زمستان اینجا را توصیف کرد و شخص خودش باید اون را تجربه بکنه.
با سلام
خبرخوان «ایرانیان کانادا» در پرشینبلاگرز ارائه شد. از این پس آخرین مطالب وبلاگ شما در پرشین بلاگرز قابل استفاده علاقمندان خواهد بود. نام وبلاگ شما نیز در لیست این دسته از وبلاگها قرار دارد.
http://persianbloggers.blogspot.com/2008/11/canada-p.html
ممنون از لطفتون
برف مى بارد
برف مى بارد به روى خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانى با صداى زنگ
فصل ها فصل زمستان شد
صحنه گلگشت ها گم شد نشستن در شبستان شد
برف روى برف مى بارد
باد بالش را به پشت شیشه مى مالد
مى گذارم کنده اى هیزم در آتشدان
شعله بالا مى رود پر سوز