چند روز پیش رفته بودم تا حساب کتاب مراسم شب عید رو با مدیر رستوران اسمیلیز نهائی کنم ایشون چند تا مساله رو در مورد شب عید گفت که گفتم بهتره با همهٔ دوستان در میان بذارم، کل صحبتش این بود که در ۱۵ سال اخیر که ایشون مدیر این رستوران بوده و تا حالا بیش از صدها مهمونی رو اداره کردن چند تا مساله براش تازگی داشت:
۱- مراسم قرار بود ساعته ۷ شروع بشه ولی هنوز ساعت ۸ بود که دسته دسته از مهمونها داشتن میومدن.
۲-اکثر بچهها بدون سرپرستی والدین داشتن دور میزها میدویدن.
۳- با اینکه آوردن مصرف مشربت الکلی در فضای بیرون و همچنین آوردن آن به داخل سالن غیر قانونی هست، کارکنان بیش از ۲۵ بطر آبجو رو از خارج و داخل سالن پیدا کردن.
۴- به روی میزا و شیشهها بستنی مالیده شده و دسته ماشین بستنی ساز شکسته شده.
ایشون داشت یه ۱۵ دقیقه یه گله میکرد و من هم سر به زیر انداخته بودم و با لهجه تکرار میکردم Yes, , sorry, so sorry
به قلم رضا
باما لینک بشید وآمار بازدید تان را به 15 برابر افزایش دهید فقط امتحان کنید
اگرخواستید مرا به اسم" بلخ ژورنالیزم لینک کنید بعد خبر بدهید تا شمارا هم به هر اسم که میخواهید لینک کنم .
مرسی رضا. کم لطفی از دو طرف بوده. شما بزرگوارترین.
Reza joon , kheili zahmat keshideh boodi. dastet dorost.
vali mottassefaanhe har chi ke bishtar mirim jolo bishtar be in natijeh miresim ke be Irani ha (allbateh estesnaa ham hast ) nazm o tartib va barname-rizi yaad dadan hargez javab naakhad dad ! NEVER EVER !!!
vaziat e Iran ke jolo cheshm ha moon hast va Irani haye e intaraf e aab ham ke masaln tahsilkardeh va masalan farhang-madar tar hastand ro hame joore mibinim !
faghat mishe tassof khord !
Ba agha Raouf movafegham, vali dar khelghat e har mojoodi hekmati nahofte hast. Masalan khodaiish age ma Iraniha naboodim ke ishoon nemitoonest chenin masayel e jadidi ro tajrobeh kone oon ham baad az 15 sal,,,, mitoonest?l
olama yeki pas az digari miboran o miduzan ma ke ba gereftane passe inaj baz ham iraniolaslim pas chera hey sange ina ro be sine mizanid o too sare iran o irani o fahangesh mizanin ta hala ba khodetun fekr kardid khodetun ke in hame enteghad mikonin momkene cheghadr zafe akhlaghi ya har chi dashte bashid
دوست عزیز آقای ایرانی، همانطور که شما "ایرانی" هستی ما هم ایرانی هستیم و ۴-۵ سالی اینجا زندگی کردیم و پاسپورت یا اقامت اینجا رو داریم. حقیقت رو نمیشه پنهان کرد، برا درمان باید اول درد رو پیدا کرد. هیچ کسی ادعا نداره که از اون یکی بهتره. نویسنده، با این مطلب میخواد بگه که باید همگی منظم و وقت شناس باشیم، باید به قوانین احترام بذاریم. دوستان عزیز دیگه هم با نوشتن کامنت میخوان اهمیت موضوع رو نشون بدند. نهایتان اینکه هچ کسی سنگ کسی رو بسینه نمیزنه، ولی هر کسی نظم رو رعایت کنه، تو یه مجلس به حقوق دیگران احترام بذاره قابل ستایش و قدردانی است.
نکته مهم اینه که اگرهمه ما یاد بگیریم که مشکلات رو ببینیم و انتقاد هم بپذیریم و در رفع اونها کوشش کنیم هه چیز بهتر میشه.
در این که در فرهنگ غنی ما متاسفانه خیلی از کارهای غیر اخلاقی یا خلاف قانون زرنگی ترجمه میشه شکی نیست- این شامل رد کردن چراغ قرمز و میانبر زدن از صف میشه تا اوردن مشروب یا نوش جان کردن از بوفه باز تا حد دور از جون خفگی یا آمدن به یک مراسم در اخرین لحظه بدون بلیط یا .... امان از روزی که نقض قانون رو زرنگی بدونیم !!! و بعد هم اگه بهمون خرده گرفته میشه با تندی برخورد کنیم و این رو حق مسلم خودمون بدونیم که هر چه میخواهیم انجام بدیم و کسی هم دم نزنه! و هر انتقادی هم سنگ دیگران رو به سینه زدن ترجمه میشه !!!!
آقا یا خانوم یک ایرانی ...با نهایت احترام اگه این سیستم و فرهنگ غنی ایران اینقدر بدون اشکال و عالیه و مشکل ایرانی های غربزده مقیم ولایت دیگه هستن متحیرم که چرا همه چیز رو رها کرده اید و رنج دوری رو تحمل میکنید و اینجا زندگی میکنید و مجبور به پذیرفتن اقامت اینجا شده اید؟!؟!؟
من فکر میکنم نظر رضا این بوده که بخواهیم بعضی مشکلات کوچک که در برگزاری مراسم بود را مرتفع کنیم و در آینده حتی جشنهای بهتر از این هم داشته باشیم.
حالا که از معایب گفته شد یکی دو تا نکته مثبت هم بگم. همان شب چند تا خانم کانادایی آمدند و دم در بلیط خواستند و از آنجایی که تا آن ساعت به هیچ کس نه نگفته بودیم به آنها هم بلیط فروخته شد. آخر کار آمده بودند و تشکر میکردند و یکی از خانمها گفت که واقعاْ شما مردم منعطفی هستید اگر جشن ما کانادایی ها بود حتماْ من را از جلوی در برمیگرداندند.
دومی هم یک خانم دیگر بود که کیف پولش را نمیتوانست پیدا کند ولی میگفت که من از تجربهای که از دوستان ایرانی داشتم آدمهای مطمئنی هستند و خوشبختانه آخر کار هم کیفشان را پیدا کردند.
به هر حال فکر میکنم تقریباْ جشن پرشوری بود و به همه خوش گذشت حتی کارکنان خود اسمایلیز.
سلام مریم
مرسی از اینکه نکات + را هم یادآور شدید این حس بهتریه
من از نوشته هام قصد بدی نداشتم ولی ظاهرا کانادا امدنمان هم زیر سئوال رفته...!!! گرچه کاملا شخصی هست و ... به هر حال آرزو می کنم روزی برسه که یاد بگیریم اینقدر با هم نامهربون نباشیم و قبل از اینکه به دیگران خرده بگیریم سعی در رفع ایرادات خود کنیم. امیدوارم دوستان از فرهنگ غنی کانادا... درس گرفته صلح و عطوفت را جایگزین کینه و عداوت کنند.